♥ عشـᓆ و פֿـنـבهـ ヅ

♥ عشـᓆ و פֿـنـבهـ ヅ

لبتون پر از خنده و قلبتون پر از عشق:)
♥ عشـᓆ و פֿـنـבهـ ヅ

♥ عشـᓆ و פֿـنـבهـ ヅ

لبتون پر از خنده و قلبتون پر از عشق:)

عنوان خاصی نداره

امروز بعد از دو سال و اندی دوباره رو آوردم به این وبلاگ.. شاید اصلا هیچکس این متنو نبینه و نخونه توی این روزگاری که همه درگیر اینستاگرام و تلگرام شدن... 

دلم گرفته بود و نوشتن توی این قاب منو آروم می کرد ... 

یه چیزی مثل بغضی کهنه به گلوم چنگ میندازه و هر خراشش اشکی میشه ک روی گونه هام سر میخوره...  محتاج گرمای دستی هستم که نمیدونم خاک چه بلایی سرش آورده... کاش پدرم توی این لحظه های غمگین توی دنیا بود... 

انقدر از این حال و این لحظه دلگیرم که دعا میکنم هرچه زودتر بگذره.. خیلی پرم خیلی... گریه امونم رو بریده .. 

نظرات 2 + ارسال نظر
شکوه چهارشنبه 15 آبان 1398 ساعت 21:44

یه چیزی بگم نخندیاااا
انقده ذوق زده اومدم نظر بذارم که یادم رفت اول متن رو بخونم

امیدوارم هیچوقت دلت نگیره و دلتنگ بابا نشی اگر چه خودم هیچوقت نمیتونم با پنج شنبه های لعنتی کنار بیام
روح نازنین پدر مهربونت شاد
مطمئن باش همه جا کنار تو و نگران توست عزیزدلم
پس تا همیشه بخند
تا همیشه
اینم بگم که هم اینستا دارم و هم تلگرام ولی هیچکدومشون وبلاگ نمیشه

ممنونم از دلداری و همدردیت شکوه عزیز...

شکوه چهارشنبه 15 آبان 1398 ساعت 21:39

مگر می شود تو را از یاد برد
اصلا مگر چند فاضله در دنیاست که اینگونه شیرین و خواندنی باشد
تو را باید در گوش باد خواند تا عطر بودنت را در تمام دنیا بچرخاند تا عالمیان بدانند فرشته ترین دختر دنیا فاضله ی بی نظیر من است
خیلیییییییییییییییی خوشحالم که هستی عزیزدلم
ممنوووووووووووونم که برگشتی اگر چه خودم چند وقتی هست که نیستم

نظر لطفتونه عزیزم.. شما خودت فرشته ای
خوشومدی ب وبلاگم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.