خداوندا...
نمی دانم چه میخواهم
مرا هرطور که میخواهی بمیران
و اگر خواهی مرا خوشبخت سازی
من به هر چیزی که دادی راضی ام یا رب!!!
الها..بارالها!!!
من گنهکارم
خطاکارم و شرمنده
سیاهی گنه،بر روی لوح قلب من
خیلی عمیق و ژرف نقش بسته
خدایا من به درگاه تو روی آرم
مرا از آز و آسیب گناهانم نگه دارم
یه جا دیدم نوشته
این روزها برای تنها شدن،
کافیست صــــــــــــــــادق باشی
حالا به نظرم اگه باقر هم باشی جواب میده..نمیده؟!!
به رسم روزگار و گردش زمین
دوباره فصل تاستان شروع شد
ولی توی شهر و دیار ما
بهار هم همون تابستونه
ینی تابستون ما شروع نشده
فقط ادامه پیدا کرده
تابستون ما از اردی بهشت آغاز گشته
چشم خورشید به رویم باز گشته
که هردم می کند بر ما نگاهی
من از گرما کشم هر لحظه آهی
خدایا دوزخت نسبت به شهر من ولرم است
"هوا بس ناجوانمردانه گرم است"
به حدی گرمه که امروز احساس کردم تخم مرغو روی چادرم بشکنم نیمرو میشه قشنگ!!